حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

مرگ

چند وقت پیش که شنیدم یه بنده خدایی داشته صحبت می کرده و در حین صحبت فوتــــــــــ کرده خیلی تعجب کردم اما امروز برام به اتفاقی مشابه این اتفاق افتاد!

کاملا حالم خوب بود،به همه سلام کردم و رفتم نشستم که تا نشستم چشمم سیاهی رفت و احساس خفگی کردم! احساس کردم پوستم باد کرده و کاملا می تونم پوستم رو ببینم! واقعا با چشمای خودم مرگ رو دیدم برای دومـین بار!


پ ن:خدایا ممنونم که دوباره مرگ رو نشونم دادی! خیلی دوستت دارم!

پ ن:خیلی ناراحتی می تونی بری کسی جلوت رو نگرفته!

بغض در یک جمع خانوادگی!

توی یه جمع خانوادگی،که اکثرشون دغدغه شون اینه که چه جور لباسی بپوشند و چی مد شده یه دختر 18 ساله که با علم پیش میره اونجاست!

همه اون موقع دغدغه شون اینه که چه جوری زیر آب این دختر رو بزنند و چی کار کنند تا نتونه هر حرفی بزنند!

اصلا اون دختر رو تحویل نمی گیرند و می خواهند به هر بهانه ای شده اون رو ضایع کنند!

پسری با اختلاف سنی یک سال با  اون دختر با عقایدی کاملا مخالِف اون دختر اونجاست(در همون نسل) و تمام سعی اش اینه که یا اون رو با عقاید مـ ز خـ ر فـــــــــ خودش از کارهایی که می خواهد انجام بده پشیمون کنه یا اون هم مثل بقیه می خواهد به اون دختر بفهمونه که تو نمی فهمی و همه حرفهات و بـ ا و ر هـ ا تـــــــــ غلطه!  


توی این جمع خانوادگی اون دختر اصلا دوست نداره اونجا باشه چون هیچ آدمی رو پیدا نمی کنه که حداقل یه کم از حرفهاش شبیه اون باشه!و با تمام کارهای اون جمع می رنجه! اما بخاطر خانوادش مجبوره که اونجا بنشینه!

تمام اون مدت توی اون جمع بغض کرده و دلش می خواد زودتر تموم بشه و بره خــ ونهبا تک تک کلماتشون می رنجه و اصلا به روی خودش نمیاره!  می دونه که همه سعی دارند اون رو خراب کنند و به تک تک کلماتی که از دهانش بیرون میاره فکر می کنه حتی سـلام کردنش!

یکی از آشناهای اون جمع یکی از صمیمی ترین دوستهاش هست و وقتی پیش اونه تمام غمهاش رو فراموش می کنه اما باز هم اون جمع حتی به دوستش هم حسودی می کنند!

تمام سعیشون اینه که از دوستش دورشون کنند ، حتی با قهر کردن!

دیگه اون دختر تصمیم می گیره کمتر از قبل با اون آدمها حرف بزنه و بیشتر بشنوه چون با بیشتر شنیدن به آینده خودش کمک می کنه که اون دختر هم مثل اون آدمها نشه!

همیشه آرزو می کنه که کاش می شد هیچ وقت توی اون جمع نبود و یا حداقل اون آدمها بهش تـــــوهین یا اذیتش نمی کردند!

آرزوی اون شاید به وقوع بپیوندد!شایــــــد هم نه!


پ ن:بدون مخاطب خــاص!