هیچ وقت پی نبردم به اسرارش...هیچ وقت
گفت:از چه می ترسی؟هیچ نگفتم می خواستم فرار کنم... از چه؟...نمی دانم! میخواهم بروم... به کجا؟نمی دانم! از اینجا بروم به رویاها... به شهر عجایب
تمام شد...
به سرعت...
به سرعت ماه رمضان هم به اتمام رسید
دقائقی که در این ماه سپری کردیم چه زود گذشت!
ادامه مطلب ...امشب خیلی آرامش دارم خیلی...
دلیلش را نمی دانم!...
با آنکه روزهای کمی است که با هم نیستیم ولی ...
ولی...
ولی نمی دانم چرا گویی است سالها از هم دوریم...
امشب هوای لطیف و بوی نم بارون بهم احساس خوبی داد...
ادامه مطلب ...