حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

بغض در یک جمع خانوادگی!

توی یه جمع خانوادگی،که اکثرشون دغدغه شون اینه که چه جور لباسی بپوشند و چی مد شده یه دختر 18 ساله که با علم پیش میره اونجاست!

همه اون موقع دغدغه شون اینه که چه جوری زیر آب این دختر رو بزنند و چی کار کنند تا نتونه هر حرفی بزنند!

اصلا اون دختر رو تحویل نمی گیرند و می خواهند به هر بهانه ای شده اون رو ضایع کنند!

پسری با اختلاف سنی یک سال با  اون دختر با عقایدی کاملا مخالِف اون دختر اونجاست(در همون نسل) و تمام سعی اش اینه که یا اون رو با عقاید مـ ز خـ ر فـــــــــ خودش از کارهایی که می خواهد انجام بده پشیمون کنه یا اون هم مثل بقیه می خواهد به اون دختر بفهمونه که تو نمی فهمی و همه حرفهات و بـ ا و ر هـ ا تـــــــــ غلطه!  


توی این جمع خانوادگی اون دختر اصلا دوست نداره اونجا باشه چون هیچ آدمی رو پیدا نمی کنه که حداقل یه کم از حرفهاش شبیه اون باشه!و با تمام کارهای اون جمع می رنجه! اما بخاطر خانوادش مجبوره که اونجا بنشینه!

تمام اون مدت توی اون جمع بغض کرده و دلش می خواد زودتر تموم بشه و بره خــ ونهبا تک تک کلماتشون می رنجه و اصلا به روی خودش نمیاره!  می دونه که همه سعی دارند اون رو خراب کنند و به تک تک کلماتی که از دهانش بیرون میاره فکر می کنه حتی سـلام کردنش!

یکی از آشناهای اون جمع یکی از صمیمی ترین دوستهاش هست و وقتی پیش اونه تمام غمهاش رو فراموش می کنه اما باز هم اون جمع حتی به دوستش هم حسودی می کنند!

تمام سعیشون اینه که از دوستش دورشون کنند ، حتی با قهر کردن!

دیگه اون دختر تصمیم می گیره کمتر از قبل با اون آدمها حرف بزنه و بیشتر بشنوه چون با بیشتر شنیدن به آینده خودش کمک می کنه که اون دختر هم مثل اون آدمها نشه!

همیشه آرزو می کنه که کاش می شد هیچ وقت توی اون جمع نبود و یا حداقل اون آدمها بهش تـــــوهین یا اذیتش نمی کردند!

آرزوی اون شاید به وقوع بپیوندد!شایــــــد هم نه!


پ ن:بدون مخاطب خــاص!

نظرات 8 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ http://malikhulia.blogsky.com/

یه پروانه را با دستات می گیری.
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی ....
فرار میکنه.
محکم بگیری....می میره.
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست

آناهید شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ http://mihaniazad3.blogfa.com

درود. جالب بود. وب قشنگی داری. اگه به منم سر بزنی خوشحالم میکنی.

سه شنبه ها (یاسمن و مصطفی) یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ق.ظ http://calflove.mihanblog.com

دقیقا این حال و هوای من توی فامیل خودمونه
کاملا دقیق
خیلی سخته خیلd
راستی عزیزم من آپ کردم

آخی!الان میام عزیزم

دغدغه های یک مامان دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ب.ظ http://maman89.mihanblog.com

لینکت کردم جیگر غصه نخور مامان غصه دار میشه .

سه شنبه ها (یاسمن و مصطفی) دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ب.ظ http://calflove.mihanblog.com

همین که اومدی پیشم خودش خیلیه
مرسی فدات شم

رویا سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی؟
دلم برات یه ذره شده!!
نوشته هات خیلی قشنگن.
خیلی دوستشون دارم.

ســــــــــــــــــــیلااااااااااااام گلم مرسی تو خوبی؟
وااااااااااااااااای من بیـــــــــــــــشتر!
ممنون عزیز دلم
بوووووووووووووووووووووووووووووس

قاصدک سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ http://neveshteham4u.blogfa.com

سلام پریسا جان . ممنونم که به وب منم سر زدی. آهنگ وبلاگم آیه های بارونی امید ( آلبوم شب میلاد) هست. واقعا قشنگه. من خودم عاشق این اهنگم. یه حس قشنگی داره. همیشه گوش میدم بغضم میگیره.

سلام عزیزم ممنون که بهم گفتی!

نگین جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

مرسی از وب زیبات. دقیقا داستان منه. ۱۸ سالمه دقیقا اون دخترو ذرک میکنم. با منم کم و بیش همنجوری برخورد میشه. برام دعا کنین. بازم مرسی

ممنون که اومدی پیشم
چشم حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد