حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

مادر...

مادر...برایم واژه ای بسیار زیباست!...

واژه ای توصیف نکردنی! واژه ای که نمی توانم درست تلفظش را به زبان بیاورم!

مـــــــــــــــ ا د ر !


با آنکه هرگــــــــــــــــــــــــز برایت آن نبودم که باید باشم!...

با تمــــــــــــــــام وجود دوستت دارم و روزت را تـــــــــــــــبریـــــــــــــــک می گویم!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اضافه نوشت====> برای مادرم:

اولین باری که نام ترا بر لب نهادم طفلی چهار ماهه بودم...

طفلی که جز تو کسی دیگر را در دنیای کوچک خویش نمی شناخت

همدم او تو بودی و شبها در رویاهایش تازگی داشتی...

شبها گاه گاه ترا صدا می کرد و نام ترا بر لب می نهاد تا فقط نگاهش کنی...

او جز محبت تو محبت دیگری را قبول نمی کرد و جز نوازش هایت،نوازش های دیگری را

نمی شناخت...

طفل چهار ماهه روز به روز بزرگ تر می شد و هر روز بیشتر پی به وجود ارزشمندت می برد

او در دنیای کوچک خویش تو همدم بازی هاو بی قراری های او بودی و او جز تو کسی دیگر را جایگزین تو نمی کرد...

روحت آنقدر بزرگوار است که تمام هدیه ها را نمی توان در آن جای نهاد و جسمت،جسمت ظریف اما مقاوم است،در جسم تو کودک هایی بسیار جای گرفته اند و دستانت آنقدر پر محبت است که تمام بوسه های عالم هم برای آن کم است...

مادرم! نمی دانم آخرین باری که نامت بر زبانم می آید چه وقت است اما این را خوب می دانم که بعد از آن هم نامت در روح من باقی می ماند...

ترا سپاس می گویم بخاطر تمام محبت های اشکار و نهانت...