صدای ضبط ماشین انقدر زیاد ِ که هــــــر لحظه احساس می کنم ممکن ِ پرده ی گوشم پاره شه...
چشمهام رو می بندم و با تمام شادیهای مردم شاد میشم...
و من غرق میشم از شـــــــــــادی!
حضرت علی (ع) می فرمایند:
اگر کَسی را دیدی که شب گناهی کرد دیگر صبح آنرا به آن چشم نگاه نکن شاید تــــــــوبه کرده باشد!
آنوقت تــــــــــــو هــــــــــنوز مرا فردی گناهکار می دانی با آنکه می دانی گناهی مرتکب نشده ام!
اسم خودت را فردی مسلمان گذاشتی با آنکه چیزی از اسلام نمی دانی!
تو مـــــــــرا فقط در ظاهر قبول کردی در حالیکه خدا مرا بخشیده است!
خدای من بزرگ است!بزرگ تر از آنچه که تــــــــــــــــو در تصورت است!
خدای من،مرا بخشیده است،پیش از آنکه تـــــــــو بخواهی گناه مرا متوجه شوی...!
تو مرا به چشمی نگاه می کنی که پاک شده ام! آدمی که بخشیده شده!
آدمی که تو هنوز او را ندیده ای!او بی نقاب است!عادی است!...
پ ن:دارم دیوونه میشم کم کم اینجا...نمی دانی چقدر محتاجم اینجا...
پ ن:زنـــــــــــــــگ ِ تفریحی بیشتر نیاز دارم...خودت درست کن!
زنگ تفریح ِ این روزهای من زیبـــــــــــاست...زیبا تر از هر واقعیتی که می دیدم...
ایــــــــــــــــن نیز واقعی و زیباست آنقدر زیبا که می خواهم پـــــــــــرواز کنم و دنـــــــــیا رافتح کنم...
این روزها می خواهم برای خود زندگی کنم و با کـــَسی مشاجره نکنم،دخالت نکنند و هـــــــــــرگز شادیم را بهم نزنم...این روزها حالم عجیب است...این روزها را دوست دارم...روزهایی پر از زنگ تفریح های زیبا و پٌر هیـــــــــــــــجان که زیـــــــــــــــــاد تر می شوند...
خـــــــــــــــــدای من این زنگ تفریح ها را برایم زیاد تر کن...قول داده ام که اعتــــــــــــماد بنده ات را بـــــــــدست بیــــــــــــــــارم...خدایــــــــــــــــا تو شاهـــــــــدی...
پ ن :کنکورم خداروشکر تموم شد امیدوارم تهــــــــــــــــران قـــــــــبول شم...
پ ن:این حسی که این روزها به مادرم دارم را خیــــــــــلی دوست دارم...